نوشتۀ حاضر در پی طرح این ادعا است که پارهای از روایتهای تأویلی - که با ساختار کلام و دلالتهای متعارف زبانی قابل استناد به متن نیستند - در حقیقت تأویل نیستند. هر چند از این گونه روایتها به تأویل تعبیر شدهاند، اما به دلیل شباهت آنها به تأویل و از باب استطراد، چنین نام گرفتهاند. اینها به جهت مشابهتهایی که با متن دارند، تداعی معانی هستند. گویندگان، بنا به پارهای ملاحظات، این تأویلگونها را در زیر آیهای و با اشاره به آن گفتهاند. بررسی این ادعا و شواهد آن، و ارائۀ دیدگاه صاحبنظران در این باره، رویکرد این پژوهش است. این پژوهش در صدد است تا با رصد کردن این گونه از تأویلنماها و با روش توصیفی تحلیلی، تکلیف زبانشناختی آنها را روشن نماید، و میزان نسبت آنها با متن و اعتبارشان را بررسد.